عشق یعنی لایق مریم شدن
عشق یعنی با خدا همدم شدن
عشق یعنی جام لبریز از شراب
عشق یعنی تشنگی یعنی سراب
عشق یعنی سوختن و پرپر زدن
عشق یعنی سالهای عمر سخت
عشق یعنی چون همیشه باختن .
حالا می دانم مادر صدای قلبش را از چه کسی گرفته است
از او که خود عاشق است و ما را عاشق آفرید
سرما تمام وجودم را می لرزاند ولی این تنها اتاقی است که می توانم تنها باشم
عزیزانم که به وب من سر میزنید
بهترینها را برای شما آرزومندم ؛ خوشبختی شما نیز یکی از آرزوهای من است .
که باعث شادی قلبم می شود ؛ امید وارم که در تمام لحظات خدا را فراموش نکنید .
زیرا در زندگی لحظاتی پیش می آید که نه دوست و نه خانواده نمی توانند کاری برای شما پیش ببرند .
و در آن لحظات تنها خداست که آرامش دهنده قلب شما ها خواهد بود و شنونده ی رازهای قلب شما ها .
نمی دانم چه کسی دوست داشتن را برایم معنا کرد .
یا در آغوش گرم مادر یا در نوازشهای پدر و یا خیلی چیزهای دیگر .
در کودکی بخاطر لبخند زدن یا بوس کردن دیگران کلمه ی دوست داشتن را به زبان
می آوردم .
بی آنکه بدانم چه می گویم .
ولی وقتی برای اولین بار تو را دیدم و آشکارا تپیدن قلبم را احساس کردم دستم را روی قلبم
گذاشتم .
تپش برایم آشنا بود .
مرا به یاد آهنگ قلب مادر می انداخت .
وقتی به تو نگاه می کردم در نگاه تو رازی بوذ که عمق وجودم را می سوزاند .
در چشمان تو رازی بود که با ندیدن چشمانت در چشمانم اشک حلقه می زد .
در حرف زدنت رازی بود که به من آرامش می داد .
که سراسر وجودم لبریز از حس قشنگی بود .