عشق یعنی ؟

عشق یعنی لایق مریم شدن

عشق یعنی با خدا همدم شدن

عشق یعنی جام لبریز از شراب

عشق یعنی تشنگی یعنی سراب

عشق یعنی سوختن و پرپر زدن

عشق یعنی سالهای عمر سخت

عشق یعنی چون همیشه باختن  .

مهربان۳

حالا می دانم مادر صدای قلبش را از چه کسی گرفته است

 

از او که خود عاشق است و ما را عاشق آفرید

 

سرما تمام وجودم را می لرزاند ولی این تنها اتاقی است که می توانم تنها باشم

 

عزیزانم که به وب من سر میزنید

 

بهترینها را برای شما آرزومندم ؛ خوشبختی شما نیز یکی از آرزوهای من است .

 

که باعث شادی قلبم می شود ؛ امید وارم که در تمام لحظات خدا را فراموش نکنید .

 

زیرا در زندگی لحظاتی پیش می آید که نه دوست و نه خانواده نمی توانند کاری برای شما پیش ببرند .

 

و در آن لحظات تنها خداست که آرامش دهنده قلب شما ها خواهد بود و شنونده ی رازهای قلب شما ها .

 

 

مهربانم۲

نمی دانم چه کسی دوست داشتن را برایم معنا کرد .

 

یا در آغوش گرم مادر یا در نوازشهای پدر و یا خیلی چیزهای دیگر .

 

در کودکی بخاطر لبخند زدن یا بوس کردن دیگران کلمه ی دوست داشتن را به زبان

 می آوردم .

 

 بی آنکه بدانم چه می گویم .

 

ولی وقتی برای اولین بار تو را دیدم و آشکارا تپیدن قلبم را احساس کردم دستم را روی قلبم

گذاشتم .

 

تپش برایم آشنا بود .

 

مرا به یاد آهنگ قلب مادر می انداخت .

 

وقتی به تو نگاه می کردم در نگاه تو رازی بوذ که عمق وجودم را می سوزاند .

 

در چشمان تو رازی بود که با ندیدن چشمانت در چشمانم اشک حلقه می زد .

 

در حرف زدنت رازی بود که به من آرامش می داد .

 

که سراسر وجودم لبریز از حس قشنگی بود .