مهربانم۱

من میدانم زندگی کردن هر کدام از ما خاطره ای است

 

که گاه شیرین و گاه تلخ است 

 

امشب برای من خاطره ای از تو است

 

باز هم دلم گرفته و دوست دارم این شب را بنگارم تا برایت جاودانه شود

 

نمی دانم چگونه با دوست داشتن آشنا شدم

 

شاید در دوران کودکی یا قبل از تولد

 

به گمانم آهنگ آن را با شنیدن صدای قلب مادرم شنیدم

 

ولی قلب مادر چه می گفت ؛ صدایش را از کجا می گرفت ؟ 

عشق

شاعر و فرشته ای با هم دوست شدند .

 

فرشته پری به شاعر داد و شاعر شعری به فرشته .

 

شاعر پر فرشته را لای دفتر شعرش گذاشت و شعر هایش بوی آسمان گرفت

 

وفرشته شعر شاعر را زمزمه کرد و دهانش مزه عشق گرفت .

 

خدا گفت : دیگر تمام شد .

 

دیگر زندگی برای هر دوتاشون دشوار می شود .

 

زیرا شاعری که بوی آسمان را بشنود ، زمین برایش کوچک است

 

و فرشته ای که مزه عشق را بچشد ، آسمان .

خوش آمد گویی

سلام به همگی دوستان عزیزم ؛ ممنونم از همتون به خاطر گذشته های خوب

 امروز اولین روز تولد وبلاگ محافظ عشقه ( ۲۶ / ۱ / ۱۳۸۵ )

امیدوارم وبلاگ مفید و خوب و صمیمی ای برای همه باشه و امیدوارم همیشه با

نظراتتون من و همراهی و راهنمایی کنید ؛ به مرور زمان قالب این وبلاگ رو تغییر میدهم

دوست دار شما :

محافظ عشق

 


من سال هاست بین شما با همین زبان ؛ فریاد میکنم

این گونه یکدیگر را در خون رها نکنید

پر های یکدیگر را این گونه مشکنید .


گفتی که چو خورشید زنم سوی تو پر

چون ماه شبی میکشم از پنجره سر

اندوه که خورشید شدی ؛ تنگ غروب .

افسوس که مهتاب شدی ؛ وقت سحر