مهربان۳

حالا می دانم مادر صدای قلبش را از چه کسی گرفته است

 

از او که خود عاشق است و ما را عاشق آفرید

 

سرما تمام وجودم را می لرزاند ولی این تنها اتاقی است که می توانم تنها باشم

 

عزیزانم که به وب من سر میزنید

 

بهترینها را برای شما آرزومندم ؛ خوشبختی شما نیز یکی از آرزوهای من است .

 

که باعث شادی قلبم می شود ؛ امید وارم که در تمام لحظات خدا را فراموش نکنید .

 

زیرا در زندگی لحظاتی پیش می آید که نه دوست و نه خانواده نمی توانند کاری برای شما پیش ببرند .

 

و در آن لحظات تنها خداست که آرامش دهنده قلب شما ها خواهد بود و شنونده ی رازهای قلب شما ها .

 

 

مهربانم۲

نمی دانم چه کسی دوست داشتن را برایم معنا کرد .

 

یا در آغوش گرم مادر یا در نوازشهای پدر و یا خیلی چیزهای دیگر .

 

در کودکی بخاطر لبخند زدن یا بوس کردن دیگران کلمه ی دوست داشتن را به زبان

 می آوردم .

 

 بی آنکه بدانم چه می گویم .

 

ولی وقتی برای اولین بار تو را دیدم و آشکارا تپیدن قلبم را احساس کردم دستم را روی قلبم

گذاشتم .

 

تپش برایم آشنا بود .

 

مرا به یاد آهنگ قلب مادر می انداخت .

 

وقتی به تو نگاه می کردم در نگاه تو رازی بوذ که عمق وجودم را می سوزاند .

 

در چشمان تو رازی بود که با ندیدن چشمانت در چشمانم اشک حلقه می زد .

 

در حرف زدنت رازی بود که به من آرامش می داد .

 

که سراسر وجودم لبریز از حس قشنگی بود .

مهربانم۱

من میدانم زندگی کردن هر کدام از ما خاطره ای است

 

که گاه شیرین و گاه تلخ است 

 

امشب برای من خاطره ای از تو است

 

باز هم دلم گرفته و دوست دارم این شب را بنگارم تا برایت جاودانه شود

 

نمی دانم چگونه با دوست داشتن آشنا شدم

 

شاید در دوران کودکی یا قبل از تولد

 

به گمانم آهنگ آن را با شنیدن صدای قلب مادرم شنیدم

 

ولی قلب مادر چه می گفت ؛ صدایش را از کجا می گرفت ؟