عشق

شاعر و فرشته ای با هم دوست شدند .

 

فرشته پری به شاعر داد و شاعر شعری به فرشته .

 

شاعر پر فرشته را لای دفتر شعرش گذاشت و شعر هایش بوی آسمان گرفت

 

وفرشته شعر شاعر را زمزمه کرد و دهانش مزه عشق گرفت .

 

خدا گفت : دیگر تمام شد .

 

دیگر زندگی برای هر دوتاشون دشوار می شود .

 

زیرا شاعری که بوی آسمان را بشنود ، زمین برایش کوچک است

 

و فرشته ای که مزه عشق را بچشد ، آسمان .

نظرات 6 + ارسال نظر
غریبه آشنا سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 09:52 ق.ظ http://apotheosc.blogsky.com

سلام محاقظ عشق
بابا جمله عرفانیت مارو کشته
ایول
۹:۳۸ دقیقه آپ نردی
ما این کاره ایمخوشگله
عالی بود
خوشم اومد
حالی دادی با وفا
به جناب سروان سلام برسون
بگو میثم گفته خودم میکشمت نمیزارم مجرمین حالتو بگیرن
چه طور بود
یا علی

ف (دوست میثم) سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 10:48 ق.ظ

فرشته پری به شاعر داد و شاعر شعری به فرشته
خیلی قشنگ بود.
یا علی

خانومی سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 11:52 ب.ظ http://nedaayedel.blogsky.com

سلام عزیزم خیلی قشنگ نوشتی
با اجازه تو این شعر قشنگت رو مینویسم توی وبلاگ البته با ذکر اسم وبلاگت
موفق باشی و شاد

غریبه آشنا شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 03:48 ب.ظ http://apotheosc.blogsky.com

سلام
خودت و کشتی با این همه پست جدید
شروع کن دیگه
یا علی

آذر سه‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 08:25 ب.ظ

جمله ها خوب هستند ولی آهنگش یکم شادتر باشه بهتره
مطالب جدید توش بگذار

نوشین دوشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 02:01 ق.ظ http://shaftalookhandeh.blogsky.com

سلام
واقعا عالیه
اگه همینجوری ادامه بدی واقعا پیشرفت میکنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد